فصل دوم:نمونه هایی از مصادیق مصرف نادرست
1) «ایرانیان سالانه بیش از 2 میلیارد و 900 میلیون تومان نوشابه استفاده میکنند. بنابراین، از نظر سرانه مصرف نوشابه گازدار در ایران، رتبه اول جهان را داریم.»، «سرانه مصرف نوشابه در ایران، 42 لیتر است، در حالیکه این سرانه مصرف،4 برابر سرانه مصرف دنیاست. کارشناسانِ سلامت معتقدند مصرف نوشابه با توجه به قند مصنوعى، رنگ و گاز موجود در آن، زیانهای جبرانناپذیری برای دستگاه گوارش، کلیهها و دیگر اعضای بدن دارد؛ بهویژه در مورد کودکان و نوجوانان که متأسفانه به خاطر شیرین بودن، علاقه زیادی به مصرف آن دارند».
2) امروزه تلفن همراه، به یکی از بایدهای زندگی ما تبدیل شده است. «در کشور ما طبق آمار رسمى، هر روز بهطور متوسط 60 میلیون پیامک بین کاربران تلفن همراه اول رد و بدل میشود، در حالیکه در انگلستان که زادگاه پیامک است، روزانه حدود شش میلیون پیامک فرستاده میشود. بعید نیست در آیندهای نزدیک، رتبه اول استفاده از سرویس پیام کوتاه را در جهان به خود اختصاص دهیم. اعضای هر خانواده ایرانی بهطور متوسط دو تلفن همراه دارند. براساس آمار شرکت مخابرات ایران، هر مشترک تلفن همراه اپراتور اول، ماهانه بیش از 120 پیام کوتاه رد و بدل میکند. استفاده ایرانیان از این سرویس، در مقایسه با دیگر کشورها، رشد بسیار سریعتری داشته است.
3) به گفته یک پژوهشگر ارتباطات، مشترکان تلفن همراه در ایران، جزو بالاترین آمار استفاده از سرویس پیامک هستند. کاربرد پیامک در ایران با اغلب کشورهای توسعهیافته متفاوت است و عوارض اجتماعی آن هم شاید فقط مختص کشور ما باشد.
4) آمار استفاده از پیامک در ایران و مقایسه آن با دیگر نقاط جهان، نشان از استفاده بیش از حد یا حتی افراطی از این رسانه دارد. آمار 60 میلیون ارسال پیام کوتاه در یک روز، کشور ما را در بین کشورهایی که بیشترین آمار استفاده از پیامک را دارند، قرار میدهد. سرویس پیامک، ماهیانه حدود 30 میلیارد تومان برای شرکت مخابرات درآمد دارد.
5) • ایرانیها70 درصد سفرهای خود را با خودروهای شخصی انجام میدهند، در حالیکه این شاخص در کشورهای توسعهیافته، برعکس است.
6) • براساس گزارشی که انجمن جهانی انرژی در سال 2008 با عنوان سیاستهای بهرهوری انرژی در کشورهای جهان منتشر کرده است، در سال 1990 تا 2006، کشور ایران بیشترین افزایش شدت مصرف انرژی را در بین کشورهای دنیا داراست و ادامه این روند در آینده میتواند ایران را از یک کشور صادرکننده، به یک کشور واردکننده منابع انرژی تبدیل کند.
7) • نگاهی به مصرف سرانه کالاهای اساسی در کشور و مقایسه آن با دنیا، نشان میدهد در مصرف سرانه شکر و روغن، بالاتر از میانگین جهانی هستیم. مصرف سرانه برنج در کشور ما کمتر از متوسط دنیاست و ما چهاردهمین مصرفکننده بزرگ جهان هستیم، و عنوان بزرگترین مصرفکننده نان را در جهان به خود اختصاص دادهایم. سرانه مصرف شکر در ایران حدود 30 کیلوگرم است که 3 کیلوگرم بالاتر از میانگین مصرف جهانی است و ایران بعد از روسیه، دومین واردکننده بزرگ شکر در جهان است و اندونزى، امریکا و امارات در ردههای بعدی هستند.
8) • مصرف سرانه روغن در ایران، حدود 17 کیلوگرم و 5/4 کیلوگرم بالاتر از میانگین جهانی است و بیش از 80 درصد نیاز داخلی از راه واردات تأمین میشود. همچنین سالانه سه میلیون تن گندم در کشور اتلاف میگردد.
9) سرانه مصرف نان در ایران 160 کیلو است، در حالیکه در کشور فرانسه، سرانه مصرف نان 56 کیلو و در آلمان 70 کیلوگرم در سال است.
10) • ایران در حال حاضر به لحاظ عرضه بنزین ارزان در جهان، بعد از ونزوئلا در رتبه دوم است و عربستان بعد از ایران در رتبه سوم قرار دارد. میزان مصرف انرژی در ایران، به ازای هر واحد تولید ناخالص داخلى، معادل 5/2 تا 3 برابر مقداری است که در کشورهای صنعتی و در حال توسعه مصرف میشود.
11) • 92 درصد آب مصرفی کشور، در بخش کشاورزی به دلیل استفاده از روش منسوخ غرق آبی هدر میرود. ضایعات مصرف نان در کشور 30 درصد است. در سالی که گذشت، یک میلیون و 200 هزار تن روغن نامرغوب خام خوراکی وارد کشور شده است.
12) • هنگام سوختگیرى، در هر روز 200 هزار لیتر سوخت اتلاف میشود. بنابراین، سالانه 73 میلیون لیتر سوخت هنگام سوختگیری به هدر میرود که این مقدار در زمینه مصرف انرژى، 10 برابر اتحادیه اروپا و 15 برابر ژاپن است.
13) • «سرانه مطالعه در ایران، روزانه 18 دقیقه است». «در سبد هر خانوار ایرانى، کمتر از نیم درصد به خرید کتاب اختصاص دارد. در کشورهای توسعهیافته، سرانه کتابهای امانتی از کتابخانهها، 70 برابر کشور ماست».
14) • «یک سوم نان تولیدی و حداقل یک پنجم آب مصرفی به هدر میرود».
15) • «متوسط مجموع انرژی مصرفی در ایران، بیش از 2 برابر متوسط جهانی است».
16) • «نسبت انرژی مصرفشده به کالای تولیدشده، هشت برابر کشورهای پیشرفته است».
17) • «متوسط مصرف جهانی برق در دنیا برای مشترکان خانگى، 900 کیلووات ساعت در سال است؛ در حالیکه مشترکان ایرانی سالانه 2900 کیلووات ساعت برق مصرف میکنند. در متوسط سالانه مصرف انرژی در رتبه سیزدهم قرار داریم؛ در حالیکه امریکا در رتبه اول است و چین در رتبه دوم. 9 درصد سوخت جهان در ایران و از سوی تنها یک درصد جمعیت جهان مصرف میشود. هر ساله 38 درصد بودجه سالانه دولت به یارانه بنزین اختصاص مییابد. مصرف آب در کشور، 70 درصد بیشتر از الگوی جهانی است. در مصرف گاز نیز بعد از امریکا و روسیه سوم هستیم».
18) • «متوسط مصرف بنزین در دنیا 3 لیتر است؛ در حالیکه در ایران 10 لیتر میباشد. مصرف سرانه فولاد در کشور ما بالاتر از چین است. به لحاظ مصرف دارو، در میان 20 کشور نخست جهان هستیم و در آسیا مقام دوم را داریم. ایران از نظر ضایعات موادغذایی در جهان مقام اول را دارد. کار مفید در هفته در ژاپن 49 تا 60 ساعت، در کره جنوبی 54 تا 72 ساعت و در صنایع کشور ما 6 تا 9 ساعت است».
19) • «میزان استاندارد مصرف نمک بین 4 تا 5 گرم در روز است؛ در حالیکه ایرانیان بهطور متوسط روزانه 13 تا 15 گرم نمک مصرف میکنند».
20) «ایرانیها از نظر رشد مصرف لوازم آرایشى، رتبه سوم را در دنیا دارند. این در حالی است که بازار قاچاق لوازمآرایشی بسیار وسیع است و فرآوردههای قاچاق معمولاً تقلبی هستند. تقلب در حوزه لوازم آرایشی و بهداشتى، بسیار بیشتر از حوزه غذا و داروست».
21) «در کشور ما تنها 10 درصد لوازم آرایشیِ موجود در بازار از مجاری قانونی وارد کشور شدهاند و 90 درصد آن به صورت غیرقانونی وارد کشور میشود. ایران پس از عربستان، دومین مصرفکننده لوازمآرایشی در خاورمیانه است. طبق بررسیهایی که زنان جهان را در برمیگیرد، مقوله زیبایى، سالانه 160 میلیارد دلار برای زنان جهان خرج دارد و البته در این میان، زنان ایرانی سالانه چیزی حدود یک میلیارد دلار برای زیبایی خود هزینه میکنند».
22) «ایران، هفتمین واردکننده لوازم آرایشی در جهان است. سن مصرف لوازم آرایشی نیز به 15 سال رسیده است و این در حالی است که در کشورهای توسعهیافته، تمایل به آرایش، بیشتر در بین زنان مسن دیده میشود که طراوت و شادابی پوست خود را از دست دادهاند».
23) «ایران از نظر تعداد جراحی زیبایی بینی، در دنیا اول است. بعد از ایران، کشورهای امریکا، انگلستان و تا حدی فرانسه در ردیفهای بعدی قرار دارند. عمل جراحی زیبایی بینی در کشورها به صورت یک کار تقلیدی و ناشی از چشم و همچشمی درآمده است».
24) پرستیژ عمل جراحی بینی آنقدر زیاد است که داروخانهها نیز باند و چسبهایی برای باندپیچیِ بینی کسانی که عمل نکردهاند، میفروشند تا آنها به عمل بینی تظاهر کنند.
25) «75 درصد متقاضیان زیبایی مشکل روانی دارند. 80 درصد از زنان و 60 درصد از مردان، تمایل به انجامدادن عمل جراحی زیبایی دارند که تنها حدود 10 درصد آنها از چهره جدید خود راضی هستند و کار 50 درصد آنها نیز به عمل دوباره میکشد».
26) «رئیس انجمن جراحان پلاستیک و زیبایی ایران میگوید: 60 تا 70 درصد از تقاضاهای جراحیهای زیبایى، بهویژه جراحی بینی غیرضروری است. در کشورمان زنانی را داریم که بیش از 9 بار بینی خود را به تیغ جراحی سپردهاند و در واقع از بینیشان چیزی نمانده است».
27) «در حال حاضر، جراحی بینى، شایعترین و درآمدزاترین جراحی زیبایی در ایران است. بیشتر متقاضیان جراحی بینى، جوانان 17 تا 30 ساله هستند. حدود90 درصد از بیمارانی که بینی خود را جراحی میکنند، دچار مشکلات تنفسی میشوند. هزینه جراحی بینى، بین 300 هزار تا 5 میلیون تومان است».
28) در کشور ما جراحی بینى پدیدهای آشناست، ولی آنچه تازه و غریب است، سرایتآن به تمام گروههای جامعه و حتی آقایان است. نوجوانان 14 15 ساله نیز برای اینگونه جراحیها به پزشکان مراجعه میکنند؛ در حالیکه طبق نظر پزشکان، سن مناسب جراحی بینى، 18 سال است.
29) مصرف سرانه انرژی در ایران به ازای هر نفر، بیش از پنج برابر مصرف سرانه اندونزی با 225 میلیون نفر جمعیت، دو برابر چین با یک میلیارد و 300 میلیون نفر جمعیت و چهار برابر هند با یک میلیارد و 122 میلیون نفر جمعیت است.
30) مصرف انرژی هر 10 سال یکبار در ایران دوبرابر میشود.
31) ایرانیان 70درصد بیش از الگوی جهانی آب مصرف میکنند.
32) سرانه مصرف گاز ایران در رتبه سوم جهانی است.
آمارهای ارائه شده فوق در بسیاری از مواقع نگران کننده می باشند واین موارد تنها بخشی از مصادیق مصرف نادرست در میان ایرانیان می باشد.
فصل سوم:پی آمد های روند مصرف گرایی در کشور
1- وابستگی اقتصادى
یکی از پیامد های مصرف بی رویه در کشور وابستگی اقتصادی به بیگانگان است،پس از انقلاب صنعتی و نیاز روزافزون صنایع غرب به مواد اولیه، آنان بدون در نظر گرفتن حقوق دیگر انسانها، تسلط بر سرزمینهای دیگر را در برنامه خویش قرار دادند و با استفاده از طرحهای کارشناسی دقیق، کنترل منابع جهان سوم را در دست گرفتند. بدین ترتیب، سیل مواد اولیه از شرق به غرب سرازیر شد و در نتیجه، غرب به پیشرفتی بینظیر دست یافت و جهان سوم در درّه فقر فرورفت.
در این جدال نابرابر، آنان تنها به غارت منابع کشورهای جهان سوم بسنده نکردند، بلکه با تحمیل سیاست تکمحصولى، اقتصاد این کشور را به نابودی کشاندند و هر یک از سرزمینهای غرب را به صورت انبار ارزان یکی از محصولات مورد نیاز خود درآوردند. به این ترتیب، برزیل، انبار قهوه؛ آرژانتین، انبار گوشت و پشم؛ کشورهای نفتخیز ،انبار انرژی و بولیوى، گنجینه قلع شد. اینها از نظام سلطه غرب، اختاپوسی هزارپا پدید آورد که با حرص و طمع به بلعیدن منابع جهان مشغول است.
از دیگر سو، سردمداران غرب، فرهنگ مولّد و پویای جوامع را به فرهنگی نامتحرک و مصرفی تبدیل کردهاند. آنان میکوشند با تبلیغات فرهنگى، مصنوعات خود را جایگزین کالاهای محلی کنند و اینگونه القا میکنند که کالاهای خارجی به علت مرغوبیت و بادوام بودن، برای دیگر جوامع مقرون به صرفهتر است.
2- وابستگی فرهنگى
دوام هر جامعه به فرهنگ آن جامعه است. اگر کشوری در پاسداری از فرهنگ خود کوشا نباشد، بدون تردید افزون بر پذیرش سلطه فرهنگی بیگانگان، ناچار است سلطههای سیاسی و اقتصادی و نظامی آنان را نیز بپذیرد؛ زیرا فرهنگ، مایه شکوفایی ذهنهای خلاق و مستعد است و در سایه فرهنگ زنده و پویاست که افراد جامعه به رشد و استقلال سیاسی اقتصادی میرسند.
سرمایهداران غرب پس از سالها به این نتیجه رسیدهاند که مهمترین مانع توسعهطلبی آنها در دیگر کشورها، قدرت فرهنگی این ملتهاست و تا زمانی که باورهای مذهبی جامعهای پایدار باشد، چپاول آن کشورها مشکل خواهد بود. بنابراین، تلاش کردند سلطه فرهنگی خود را پی بگیرند.
اگر سلطه فرهنگی گریبانگیر افراد هر جامعه ای شود، احساس حقارت و پوچی و ناتوانی در روح آنان ایجاد میشود و آنها به این باور دروغین میرسند که قدرت هیچ کار مهمی را ندارند یا تنها با استفاده از کالاها و مدهای غربی میتوانند به تشخّص و موفقیت برسند.
آنان که از ناحیه فرهنگ اسلامی احساس خطر میکنند، با پوچانگاری و نفی فرهنگهای بومى، به گسترش فرهنگ مصرفی خود میپردازند. آنان کالاهایی را صادر میکنند که افسونگری خاصی دارند. این کالاها بر اثر تواناییهای فنآورى، با جذابیت بالایی که دارند، زنان و جوانان را که در این زمینه مستعد تر هستند را مسخ میکنند و به ذهن آنان چنین القا میکنند که چون صادرکنندگان این کالاها از قدرت علمی و فنی بالایی برخوردار هستند، از نظر روابط اجتماعی و معنوی زندگی و رفتارهای خانوادگی و غیره نیز بهترند.
بیشتر تهاجمهای فرهنگی در جوامع دینی صورت میگیرد؛ چرا که عامل اصلی و محوری در جلوگیری از سودجویی و سوداگری و سلطهجویی دشمنان، دین و فرهنگ دینی است. دین اسلام که حامی شخصیت و استقلال بشر است، به انسان اجازه نمیدهد خود را در برابر دیگران ذلیل کند.
دشمنان از حقارت برخی از افراد سوءاستفاده میکنند و روح استقلالخواهی را با انبوه تبلیغات از یک جامعه میگیرند. آنان با بهرهگیری از این افراد، بازار مصرفگران و کارگران ارزان را برای خود فراهم میآورند و با کمال تأسف، جوانان و زنان اولین و بیشترین فریبخوردگان این مسئله هستند.
3- بحران هویت
گراهام ای فولر، معاون پیشین شورای اطلاعاتی امنیت ملی در سازمان سیا میگوید: «اسلام و نهضتهای اسلامی در زمان ما، منبع کلیدی کسب هویت را برای اقوامی فراهم میآورند که قصد دارند همبستگی اجتماعی خود را در مقابله با تهاجم فرهنگی غرب تقویت کنند.» براساس این برداشت، چندی پیش مؤسسه امور امنیت ملی یهودیان در واشنگتن در کنفرانسی به صراحت اعلام کرد: «باید هویت دینی مسلمانان را از آنان بگیریم».
فقر شخصیتى، مهمترین آسیب اجتماعی امروز ایران است که مظاهر آن در جامعه دیده میشود. الگوهای رسمی تبلیغشده در سالهای گذشته، با نیازهای مخاطبان و ویژگیهای جامعه مطلوب تضاد اساسی دارد.
جامعه امروز ایرانی در سرگشتگی و حیرانی برای خود هویتی نمییابد، بهویژه آنکه هیچ بینش و محتوایی در زندگی خود ندارد. در چنین شرایطى، با اینکه یک جامعه مدرن از انواع مدها و وسایل لوکس بهرهمند است، اما هیچ فضیلت و رشدی پیدا نکرده است.
دوست من! سرزمین ایران، سرزمین زیباییهاست و مردم آن، از فرهنگی عمیق و ریشهدار برخوردارند که از دین اسلام و تاریخ کهن پیشینیان سرچشمه میگیرد. چنین مردمی نباید به هر شکل و ظاهر فریبندهای دل ببندند و کورکورانه از دیگران پیروی کنند.
4-ایجاد فاصله طبقاتی
مصرفگرایى براى جامعه بلاى بزرگى است. اسراف، روزبهروز شکافهاى طبقاتى و شکاف بین فقیر و غنى را بیشتر و عمیقتر مىکند. یکى از چیزهایى که لازم است مردم براى خود وظیفه بدانند، اجتناب از اسراف است. دستگاههاى مسؤول بخشهاى مختلف دولتى، بخصوص دستگاههاى تبلیغاتى و فرهنگى - بهویژه صدا و سیما - باید وظیفهى خود بدانند مردم را نه فقط به اسراف و مصرفگرایى و تجملگرایى سوق ندهند؛ بلکه در جهت عکس، مردم را به سمت قناعت، اکتفا و به اندازهى لازم مصرف کردن و اجتناب از زیادهروى و اسراف دعوت کنند و سوق دهند. مصرفگرایى، جامعه را از پاى درمىآورد. جامعهاى که مصرف آن از تولیدش بیشتر باشد، در میدانهاى مختلف شکست خواهد خورد. ما باید عادت کنیم مصرف خود را تعدیل و کم کنیم و از زیادیها بزنیم.
فصل چهارم: راه چاره چیست؟
امروزه رسانهها بهعنوان یکی از ابزار سمعی و بصرى، به صورت مستقیم با روح و جان انسان در ارتباط است. رسانهها در کنار نهادهای دیگری که طرز تفکر جامعه را میسازند، نقش مهمی بر عهده دارند. بررسیهای روانشناسی اجتماعی نشان میدهد رسانههای گروهى، دارای چنان قدرتی هستند که میتوانند نسلی تازه در تاریخ انسان پدید آورند.
رسانهها از راه ارائه هنجارهای خاص اجتماعى، به افراد القا میکنند که رفتار ارائهشده در رسانهها، رفتار مناسب اجتماعی است. به این ترتیب، رسانهها با ارائه الگوها و هنجارهای خاص، سبب ایجاد همنوایی در افراد میگردند. شرکتهای بزرگ جهان با استفاده از وسایل ارتباط جمعی مانند تلویزیون و رادیو در کشورهای مختلف، میکوشند فرهنگ مصرفی را در جامعه رواج دهند.
رسانهها از راه پخش آگهیهای تجاری در تلویزیون، رادیو و سینما و پخش سریالهای داستانی و مانند آن میتوانند بیش از نظام آموزشی بر ذهن مخاطب خود تأثیر بگذارند.
لذا لازم است در زمینه اصلاح الگوی مصرف با استفاده از ظرفیت های رسانه تلاش نماییم ضمن اینکه جامعه را با مشکلات مصرف نادرست وتبعات آن آشنا می نماییم الگوی های صحیح وسلیم اسلامی مصرف را به مخاطبان آموزش دهیم.در این زمینه راهکارهایی که بایستی به صورت اساسی مورد توجه اصحاب رسانه قرار گیرد.شامل موارد ذیل است:
تشکیل کمیته راهبردی
این کمیته میتواند با تدوین یک برنامه درازمدت و با استفاده از کارشناسان حوزه رسانه و دیگر رشتههای مرتبط، دورنمای فعالیتهای سازمان را برای اصلاح الگوی مصرف مشخص و همه اقدامات و برنامههای سازمان صدا و سیما را در یک چارچوب هدفمند و روشمند هدایت کند. به نظر میرسد تشکیل این کمیته زیر نظر ریاست سازمان صدا و سیما میتواند در کوتاهمدت نیز، ساماندهی فعالیتهای سازمان را در راستای اصلاح الگوی مصرف رهبری کند.
اقدامات کوتاه ومیان مدت
آسیب شناسی ترویج مصرف گرایی در برنامه ها واصلاح روشها
1) در بیشتر فیلمهای سینمایی و سریالهای ایرانی، به هنرپیشهها تازهترین لباسهای مُدشده را میپوشانند و در هر صحنه از فیلم، لباسها و زیورآلات جدیدی جایگزین میشود. در کشور ما، بیشتر فیلمها در خانههای بزرگ و بسیار زیبا ساخته میشوند. وسایل خانه مانند مبلمان، سرویس غذاخورى، آشپزخانه و وسایل آن، آخرین مُدهایی هستند که به کار میروند.
2) تقلیدهای شگفتآور از انواع آرایش مو و لباس وحرکات هنرپیشگان فیلمهای غربى، بلافاصله پس از نمایش آن فیلمها در خیابانهای تهران، آنچنان به چشم میخورند که میتوان گفت یک شبه مانند قارچ پا به عرصه وجود مینهند. دنبالهروی تماشاگران از قهرمانان فیلمها به قدری آشکار است که صاحبان مؤسسات و شرکتهای تجارى، در سال، صدها میلیون دلار به سازندگان فیلمها و هنرپیشگان برای مد کردن و تبلیغ پارهای از کالاهای خود میپردازند؛ هرچند کالاهای بیارزش و نامرغوبی باشند.
3) بیشتر فیلمهای ایرانى، خانوادههای طبقه بالا را به نمایش میگذارند که تقلید طبقه متوسط و پایین را از آنان در پی دارد. به بیننده طوری القا میشود که هرکس ماشین، مبلمان، تلفن همراه، رایانه و مانند آن نداشته باشد، بیچاره است. حتی در برنامههای خانوادگی و ترکیبی نیز چنین روندی را شاهد هستیم.
4) در برنامه آموزش آشپزی «بهونه» که با اجرای سامان گلریز پخش میشود، گرچه ادعای سازندگان برنامه این است که غذاهای ساده و کمخرج را آموزش میدهند، ولی انتخاب نوع وسایل آشپزی مانند همزن و مخلوطکن، تابه و دیگ که همگی مارکهای خارجی دارند، چیدمان آشپزخانه،گاز فر صفحهای ومانند آن ترویج فرهنگ مصرفگرایی است. حتی در این برنامه، مارک ظروف آشپزخانه Dessini معرفی میگردد که از شبکههای ماهوارهای نیز تبلیغ میشود.
5) در برنامه «به خانه برمیگردیم» که هر روز عصر از شبکه تهران پخش میشود، در یکی از بخشهای کارشناسى، دکوراسیونخانه آموزش داده میشود. در حالیکه بسیاری از خانوادههای ایرانی اجارهنشین هستند و در آپارتمانهای با متراژ کم زندگی میکنند، خانم کارشناس درباره نحوه قرار گرفتن میز کنسول در راهروی خانه و وسایل لازم برای تزیین آن صحبت میکنند.
6) در حقیقت، رسانه ملی در سالیان اخیر، عامل اصلی ترویج مصرفگرایی در میان خانوادهها و جوانان بوده است؛ چراکه رسانه ملی کالا را تبلیغ نمیکند، بلکه مصرف را تبلیغ میکند.
7) یک صحنه رایج در سریالها وجود دارد که شخصیت داستان جلو آینه دستشویی میایستد و در حالی که فراموش کرده بود شیر آب باز است خطاب به خودش حرف میزند که مثلاً آشفتگی یا فراموشی و این قبیل احساساتش را بروز دهد. اما در کنار این صدا و سیما پر است از پیامهای مستقیم صرفهجویی در مصرف آب، برق، گاز و غیره که در قالبهای تکراری تهیه و پخش میشوند. در چنین شرایطی این سئوال پیش میآید که با توجه به ارزانتر بودن تولید گاز نسبت به برق در کشور ما استفاده از اجاق گاز برقی در برنامههای آموزش آشپزی تلویزیون چه مفهومی دارد.
8) گذشته از اجاق گازهای برقی که تبلیغ وسیلهای زائد و مصرفگرا در کشور ماست نکته دیگری در برنامههای آشپزی وجود دارد که قابل تأمل است. به خاطر کمبود وقت اغلب موقع جابهجا کردن محتوی ظرف به ظرفی دیگر اغلب مقدار زیادی از مواد غذایی داخل ظروف باقی میماند و بعد جلو چشم بینندهها همه ظرفهای کثیف روی هم انباشته میشوند و از اینکه از مواد باقی مانده استفاده شود قطع امید میکنیم. مطمئنا این جملات ممکن است پیش پا افتاده و غیرقابل توجه باشد اما زوایای مهمی دارد که همین مقدار اندک را به شدت مهم میکند و آن از بین بردن قبح اسراف و تبدیل کردن آن به فرهنگ رایج است.
9) صدا و سیما و روزنامهها نباید همواره براى جوان الگوى یک جوان اشرافى بىدرد تنبهراحتدادهى عیاش را مطرح کنند. بعضى از مطبوعات نباید در فلسفهبافیهاى خود طورى حرف بزنند که جوان خیال کند همهى هدف انسان این است که از هر راهى شد، یک مشت پول به دست آورد. اگر توانست یک گواهى علمى براى خودش فراهم کند، وسیلهاى براى پول در آوردن در دستش هست؛ اگر نشد، هر راه دیگرى که شد؛ ولو قاچاق، ولو تن دادن به ذلت و خفت و اهانت، ولو با دستبرد زدن به این و آن! نباید پول را عمده کرد؛ پول ارزش نیست. هدف، درآوردن پول نیست؛ پول یک وسیله براى گذراندن زندگى است. پول بسیار کوچکتر از این است که هدف انسان شود. براى جوان، الگو را یک الگوى غلط قرار ندهند تا او احساس کند که به جاى استعداد و ابتکار و تلاش فراوان و کسب تخصص و علم، باید سراغ پول رفت! از یک جوان مىپرسیم: چرا درس نمىخوانى؟ مىگوید: پدرم آنقدر پول و ثروت دارد که به درس خواندن احتیاج ندارم! پس معلوم شد که درس براى پول است! با این پول اگر بشود بیکار و عیاش و مصرفکنندهى محض بود، باز هم از نظر او مانعى ندارد! آیا این طرز فکر درست است؟! این طرز فکر، غلطترین طرز فکرهاست. بنابراین رسانههاى جمعى هم متعهد و مسؤولند.
10) براى جامعه بلاى بزرگى است که میل به مصرف، روزبهروز در آن زیاد شود و همه به بیشتر مصرف کردن، بیشتر خوردن، متنوعتر خوردن، متنوعتر پوشیدن و دنبال نشانههاى مد و هر چیز تازه براى وسایل زندگى و تجملات آن رفتن، تشویق شوند. چه ثروتها و پولهایى که در این راهها هدر مىرود و از مصرف شدن در جایى که موجب رضاى خدا و رفع مشکلات جمعى از مردم است، باز مىماند!
11) صرفهجویى، یعنى آن چیزى را که قابل استفاده است و مىتوانیم از آن استفاده کنیم، دور نریزیم. نسبت به امکانات، با هوس رفتار نکنیم. دائما چیزهاى ماندگار را نو کردن و چیزهاى ضایع نشدنى را دور ریختن، روش درستى نیست. به نظر من باید مسؤولان کشور، راه صرفهجویى و مقابله با اسراف را به مردم بیاموزند. من به صورت کلى این را عرض مىکنم. خود مسؤولان دولتى هم نباید اسراف کنند. اسراف مسؤولان دولتى، از اسراف مردم عادى مضرتر است؛ زیرا که این اسراف در بیتالمال است. بنابراین مسؤولان، فهرستى از مثالهاى صرفهجویى و اجتناب از اسراف را ردیف کنند و آن را به مردم بگویند و تعلیم دهند که چگونه مىشود صرفهجویى کرد.
12) در نقطه مقابل، پراکندن فیلمها و سریالها و برنامههایی که آنان را مجذوب خواستههای غلط و انحرافی میسازد یا به بیبند و باری و معاشرتهای نامشروع یا خشونتهای خونین- که امروز آفت جوامع غربی بخصوص امریکا است- میکشاند و در رفتار و پوشش و معاشرت و آرمانگزینی، مقلد بیگانگان بار میآورد، یا حقایق گذشته و حال کشور را واژگونه مینماید و مخاطبان را به یأس از خود، و فریفتگی به بیگانه یا به سرگرمیها و عادتهای ناسالم و مهلک یا به اسراف سوق میدهد، لطمهای است که به آسانی قابل جبران نیست و وزر و وبال آن گریبانگیر همه خواهد شد. درسهای مفید و مضر این رسانه بزرگ، بر روی میلیونها مخاطب در سراسر کشور- خواسته یا ناخواسته- اثر میگذارد و نتایج آن با همین نسبت قابل سنجش و در دیوان الهی مورد محاسبه است.
13) برنامههای هنری صدا و سیما از جذابیت و شیرینی برخوردار گردد و فاخرترین هنرهای نمایشی با مضامین پربار اجتماعی و اخلاقی و سیاسی در این رسانه همگانی ارائه شود. نمایشهای سبک و بیمغز و گمراهکننده و فاقد کیفیت هنری که گاه بسی پرخرج هم هست یکسره موقوف شود.
14) بشدت توجه کنید که چهرهپردازیهای منفی و ناصالح در صدا و سیما انجام نگیرد. من گاهی دیدهام انسانهایی که هیچ ارزش علمی و هنری ندارند، در صدا و سیما با پول مردم چهرهپردازی میشوند؛ چرا؟ البته من نمیخواهم خلیی مطلب را باز کنم؛ اما میبینم کسی که در رشتة خودش این قدر ارزشمند نیست و انسان متوسطی است، او را میآورند و یکی دو ساعت از وقت تلویزیون را به زندگی او، به خانوادة او و به گذشتة سرتاپا کمارزش او مصروف میکنند؛ چرا؟ به نظر من علاوه بر این که این «چرا» وجود دارد، «منفی» هم هست. این کار، الگوسازی است؛ ما چه کسی را میخواهیم الگوی جوانها قرار دهیم؟ این طور آدمهایی را؟!
اقدامات بلند مدت و راهبردی
آنچه بر اصلاح الگوی مصرف و دستیابی به فرهنگ بهینه مصرف در کشور دارای اهمیت می باشد این است که اصلاح الگوی مصرف نیازمند تبیین استراتژی و تعیین خط مشی است که طی آن، این اصل به یک شعار تغییر ماهیت ندهد؛ در واقع لازمه دستیابی به این مهم در کشور، خیزش و حرکتی عمیق از سوی مسئولان و همه آحاد جامعه می باشد؛ لذا می بایست همگی این اصل را یک ضرورت دانسته و فعالیت های خود را در راستای رسیدن به این اصل مهم برنامه ریزی نمایند و برای دستیابی به این امر فرهنگ ساز اقدام نمایند. در زمینه اصلاح الگوی مصرف به عنوان یک اصل بنیادین و راهبردی بایستی فعالیت هایی عمیق و اساسی انجام شود که در حد این مقاله به سر فصل های مهم آن اشاره می نماییم.
1-اصلاحات مورد نیاز درون سازمانی
به طور کلی زمانی رسانه ملی می تواند در ترویج الگوی صحیح مصرف موفق می باشد که در درجه اول اصلاحات را از درون سازمان شروع کند مهمترین شاخصه های اصلاحات درون سازمانی شامل موارد ذیل است:
1.ایجاد روحیه تعهد، دلسوزی و تعلق سازمانی در کارکنان برای حفظ منابع سازمان و آموزش آنان برای استفاده بهینه از امکانات
2.توجه به ساختار و تشکیلات سازمان و اصلاح فرایندها با هدف کوچک سازی و افزایش اثربخشی
3.ایجاد نظام یکپارچه نظارت بر فعالیتهای حوزههای مختلف سازمان با هدف جلوگیری از انجام فعالیتهای موازی و صرف هزینههای غیرضروری
4.اصلاح الگوی نیروی انسانی و ایجاد نظام ارزشیابی دقیق و مؤثر با هدف افزایش بهرهوری و حذف عناصر ناکارآمد
5.جلوگیری از هزینه های غیر ضروری در برگزاری همایشها و انتشار نشریات
6.تمرکززدایی و واگذاری هدفمند فعالیتها به بخش خصوصی همراه با نظارت دقیق و اثربخش و جلوگیری از انباشت سرمایههای ساکن مانند خرید تجهیزات، ساختمان، خودرو و غیره .
7.ایجاد و توسعه زیرساختهای ارتباطی مبتنی بر فنّاوریهای نوین
8.بازمهندسی فضاهای اداری، سادهگرایی در طراحی آنها و پرهیز از تجمل و گرایش به وسایل گران قیمت و غیرضروری
9.اتخاذ تدابیر مؤثر برای بهرهگیری مناسب از امکانات، انرژی و سایر امور
10. ایجاد مدیریت مؤثر زمان و جلوگیری از اتلاف وقت در تصمیمگیری و اجرا
11.از جمله کارهای بسیار خوب این است که بخصوص در حین تولید، نظارت و سرکشی کنید تا پول زیاد و بیهودهای مصرف نشود و بعد مجبور باشید اشکالاتش را برطرف کنید. به هر حال باید در نظارت کیفی بشدت سعی شود پیامهای منفی در کارها نباشد.
2-تدوین سیاست هایی مبتنی برالگوهای اصیل اسلامی
آموزهها و ارزشهای اسلامی و همینطور آداب و رسوم و ارزشهای حاکم در تاریخ ایران و نیز الگوها و اسطورهها و... از پتانسیل و ظرفیت بالایی برای نهادینگی اصلاح الگوی مصرف دارند. بنابراین ضروری است که رسانه ملی با بهرهگیری از الگوها و شگردهای نوین رسانهای از این سنتها و ارزشهای دینی و ملی در جهت جلوگیری از رشد مصرفگرایی اقدام کند.
وقت آن رسیده است که بار دیگر سری به متون اسلامی و احادیث شریفی که میراث نبوت و امامت به شمار میروند، بزنیم و با نگرشی عمیقتر به دنبال گمشده خود یعنی الگوی صحیح ارتباط انسان با محیط زندگی بگردیم. مطمئنا در سیره نبوی و ائمهاطهار(علیهم السّلام) ، الگوی مصرف که از مصادیق بارز ارتباط انسان با محیط به شمار میرود بخوبی تعریف شده است. تنها کافی است شهامت این را داشته باشیم که اشتباهات و خطاهای گذشته را بپذیریم و هر یک از ما در حد توان خود برای جبران آن بکوشیم. مفاهیمی همچون قناعت و سادهزیستی تنها عباراتی مقدس برای فقرا و بیچارگان نیست، بلکه از نسخههای شفا بخشی است که درمان بسیاری از بیماریهای دامنگیر انسان امروز است، البته ورود به این مباحث نیز کار آسانی نیست و تنها از عهده خبرگان دین و عاملان به فرامین الهی برمی آید.الگوگیری می تواند در دوساحت رفتارعملی وکلام ودیدگاه باشد.
الف:الگوگیری از رفتار عملی پیشوایان دینی
پیامبر اعظم(ص) و معصومان(ع) که بالاترین نمونههای عینی الگوی مصرف در اسلام هستند، همواره کنارهگیری راهبانه از لذتهای مشروع را محکوم میکردند و خود نیز هیچگاه به رهبانیّت روی نیاوردند. از دیگر سو، آنان در بالاترین مرتبه قناعت و مناعت نفس قرار داشتند و درباره رعایت اعتدال و پرهیز از اسراف و تبذیر در زندگی حساسیت فراوانی داشتند. در ادامه به چند نمونه مختصر از رفتارهای بزرگان درباره مصرف میپردازیم:
1) عثمان بن حنیف از طرف امیر مؤمنان علی(ع) فرماندار بصره بود. روزی ثروتمند اسرافکاری او را به ناهار دعوت کرد. او این دعوت را پذیرفت و به خانه او رفت و در کنار سفره بسیار رنگین او نشست. امام علی(ع) از این ماجرا آگاه شد و نامه تندی به عثمان بن حنیف نوشت و او را به شدت سرزنش کرد. در قسمتی از این نامه آمده است:
2) من گمان نمیکردم تو دعوت جمعیتی را بپذیری که نیازمندانشان ممنوع و ثروتمندانشان دعوت شوند. به آنچه میخوری بنگر که آیا حلال است یا حرام؟ آنگاه آنچه حلال بودنش برای تو مشتبه بود، از دهان بینداز و آنچه را به حلال بودنش یقین دارى، بخور. ...هیهات! که هوا و هوس بر من غلبه کند تا غذاهای لذیذ را برگزینم، در حالیکه ممکن است در سرزمین حجاز یا یمامه کسی باشد که حتی از دسترسی به یک قرص نان عاجز باشد! آیا من با شکمی سیر بخوابم، در حالیکه در اطرافم شکمهای گرسنه و جگرهای سوزانی باشند؟
3) بشر بن مروان میگوید: با گروهی به محضر امام صادق(ع) رفتم. حضرت خرما طلبید و با هم به خوردن آن مشغول شدیم. دراینمیان، یکی از ما هسته خرما را به دور افکند. در این حال، امام دست از خوردن کشید و به او فرمود:
4) چنین نکن! همانا این کار از تبذیر و اسراف به شما میرود و خداوند تباهی را دوست ندارد.
5) مردی از انصار رسول خدا(ص) درختی داشت که شاخههای آن در خانه مرد مستمندی بود. گاهی که آن مرد بالای درخت میرفت، دانههای خرما در خانه آن مستمند میافتاد. او از روی درخت پایین میآمد و دانههای خرما را از دست اطفال آن مرد مستمند میگرفت. آن مرد نزد رسول خدا(ص) رفت و ماجرای خود و صاحب درخت را بیان کرد. حضرت به دنبال صاحب درخت فرستاد و فرمود: ای مرد! درخت خرمای خود را بفروش، من در عوض ضامن میشوم که در بهشت خداوند درخت خرمایی به تو عنایت کند.
6) مرد راضی نشد. حضرت فرمود: به من بفروش، در عوض ضامن میشوم که خداوند باغی در بهشت به تو عنایت کند. مرد باز هم امتناع کرد و بهانه آورد که این درخت خرمایش اعلاست و من آن را نمیفروشم.
7) ابوالدحداح که مردی انفاقکننده و بخشنده بود، عرض کرد: یا رسولالله (ص) اگر این درخت را من از آن مرد خریداری کنم در اختیار شما بگذارم، آیا آن باغ را که در بهشت وعده فرمودید، برای من ضامن میشوید؟ حضرت فرمود: آرى.
8) ابوالدحداح نزد آن مرد رفت و آن درخت را به چهل درخت خریداری کرد و به رسول خدا(ص) بخشید. آن حضرت نیز آن درخت را به آن مرد مستمند و کودکانش انفاق کرد.
9) فقیه بزرگوار، مرحوم آیتالله اسماعیل صالحی مازندرانى، در استفاده از نان بسیار دقت میکرد تا اسراف نشود. به همین دلیل، هیچگاه در خانه، نان خشکی جمع نمیشد و اگر گاهی نان، بیات میماند، میفرمود: امروز، آبگوشت درست کنید تا این نانها استفاده شود. ایشان بسیاری از اوقات، نانهایی را که خشک میشد، با نم آب، نرم میکرد و استفاده مینمود.
10) مشهور است که رئیسجمهور شهید، محمدعلی رجایى، برای یادداشتهای کوچک، برگههای سفید را از کاغذهای باطله جدا میکرد تا در جای خود و به تناسب موقعیت از آنها استفاده کند. همچنین در ایامی که نخستوزیر بود، تعویض موکت فرسوده دفتر نخستوزیری را نپذیرفت و گفت: من چگونه نخستوزیری باشم که روی موکت با کفش راه بروم، اما باشند مردمی که چیزی نداشته باشند روی آن بخوابند؟
11) یکی از اعضای دفتر استفتائات مرحوم امام خمینی میگوید: من دو مرتبه وضو گرفتن امام عزیز را دیدم. درست مثل وضوی رسول خدا(ص) که در روایات آمده بود. ایشان فقط برای هر یک از صورت و دستها به یک مشت آب بسنده میکرد و با یک مرتبه شستن، وضو میگرفت.
12) یکی از فرزندان آیتالله میرزا جواد آقا تهرانی میگوید: ایشان هنگام وضو گرفتن، با آب یک قوری معمولى، دو و گاهی سه بار وضو میگرفت و از اسراف جداً پرهیز داشت. باقیمانده آب وضویش هم در ظرفی جمع میشد و میفرمود آن را در باغچه خانه بریزید.
|